این دل اگر در کشاکش عروس هزار داماد ول شود نمیتواند عروس شهادت را به آغوش بکشد اما اگر در هزار توی راههای امروز دل به راه پر پیچ و خم کربلا بسپرد میتواند در کنار جون و وهب و حبیب سر بلند کند.
شعری بود که یکی از اهل دل همیشه بر لب زمزمه میکرد:
هزار سال گذشته است زمردن مجنون
هنوز مردم صحرا نشین سیه پوشند
1378 سال گذشته است از عاشورای سال 61 اما هنوز این راه پر از آدمهایی است که حاضرند گرمای خون را تازه نگه دارند. از پایان جنگ هم 29 سال گذشته است و بعضیها عوض شدهاند و حال و هوای جنگ را ندارند. شاید نگاه جنگیشان را جاهای دیگر صرف میکنند اما هنوز هم هستند کسانی که راه را گم نکردهاند، هنوز هم خواب میبینند خواب دوستان شهیدشان را و مزه میکنند طعم شیرینی خاصی را که برای ما مفهوم نیست. سخت است. درک کردن این مفاهیم برای ما که در پی شمارش حقوق سر ماه هستیم و چشم به گرانی هزار تومان هزار تومان طلا داریم و چشم از تابلو بورس برنمیداریم سخت است.
بعضی حرکتها تاریخ را هم به چالش میکشند هنوز تن اصفهان از حمله افغانها میلرزد و هنوز تن افغانستان و پاکستان از حمله نادر اما در این سه دهه کم ندیده ایم قربت قبیله را که افغان و پاکستانی و عراقی و سوری و یمنی و فلسطینی و لبنانی را کنار ایرانی میگذارد برای دفاع از ناموس شیعه. و چه ناموسی برای شیعه مهمتر از عقیله بنی هاشم در این زمانه. وقتی سر بریده حججی ها را میبینی کنار سر بریده اسکندری ها و پرواز خسروی ها را کنار برادران افغان، می فهمی شهادت پیر و جوان نمیشناسد جبهه دیده و ندیده نمیشناسد قوم و تبار نمیشناسد پولدار و بیپول نمیشناسد لهجه و زبان نمیشناسد شهادت دل میشناسد و بس. این دل اگر در کشاکش عروس هزار داماد ول شود نمیتواند عروس شهادت را به آغوش بکشد اما اگر در هزار توی راههای امروز دل به راه پر پیچ و خم کربلا بسپرد میتواند در کنار جون و وهب و حبیب سر بلند کند.
دیدگاهتان را بنویسید