پنج شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت: ۰۶:۰۶:۳۲

کارشناسی دستمزد کارگری

دستمزد منطقه‌ای، ابزاری برای کاهش بیکاری و فقر در مناطق محروم

سود اقتصاد از منطقه‌ای کردن حقوق نیروی کار چیست؟

کارشناسی دستمزد کارگری

با گذشت چند روز از جلسه تعیین مزد شورای کار هنوز اعتراضات کارگری و کارشناسی نسبت به این تصمیم فروکش نکرده است. منتقدان با توجه به شرایط کنونی و تورم، این رقم را جوابگوی نیازهای اولیه زندگی نمی‌دانند و از آن سو کارفرمایان و دولت هم توانی برای افزایش حقوق کارگران با توجه به شرایط اقتصادی کشور ندارند.  با توجه به شعار سال یعنی «جهش تولید» و قرار گرفتن بار اصلی این شعار بر دوش کارگران، حقوق کارگران به عنوان اصلی‌ترین انگیزه آنها باید به گونه‌ای در نظر گرفته شود که ناقض این شعار نباشد.  در این مسیر چند پیشنهاد وجود دارد؛ اول اینکه اساسا روش تعیین حداقل دستمزد کارگران منسوخ شود و کارگر و کارفرما به صورت تعاملی رقمی نسبت به سود و زیان ناشی از کار دریافت کنند. روش دیگر هم مزد منطقه‌ای است. به گزارش «وطن امروز»، مزد مبنای کارگران در سال ۹۹ با ۲۱ درصد افزایش نسبت به سال قبل تعیین شد. همچنین ارقامی هم به بن کارگری، حق سنوات و حق اولاد افزوده شد. در مجموع می‌توان گفت یک کارگر بدون فرزند با حداقل یک سال سابقه کار در سال جاری نباید کمتر از ۲ میلیون و ۵۱۰ هزار تومان دریافتی داشته باشد؛ عددی که نسبت به سال ۹۸ بیش از ۳۳ درصد رشد یافته است. این رقم فاصله قابل توجهی با میزان تورم سالانه توسط بانک مرکزی یعنی ۴۱ درصد رد و از همین رو باعث  اعتراض کارگران شد. البته مرکز آمار رقم تورم سال ۹۸ را ۸/۳۴ درصد اعلام کرده بود که با این حساب رقم در نظر گرفته شده برای افزایش دریافتی کارگران با تورم تفاوتی آنچنانی نداشته است.  نکته دیگر شاخص خط فقر در کشور است که ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان اعلام شده بود که رقم در نظر گرفته شده برای دریافتی کارگران تفاوت معناداری با آن دارد.  بخش دیگری از نقدهای وارد شده به افزایش حقوق کارگری در سال ۹۹ به موضوع اختلاف آن با حداقل حقوق کارمندی برمی‌گردد. طبق بودجه سال جاری، دریافتی کارمندان دولت نباید کمتر از ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان باشد و در کنار آن مشوق‌های دیگری هم دارند.
***
دستمزد منطقه‌ای؛ راهکار تمرکززدایی از پایتخت
بررسی شاخص‌های کارفرما برای مکان‌یابی تولید نشان می‌دهد دستمزد منطقه‌ای چگونه می‌تواند باعث تمرکززدایی از شهرهای بزرگ شود.
هزینه کارگر: هم‌اکنون طبق ماده ۴۱ قانون کار، حداقل دستمزد کارگران در سراسر کشور به‌صورت واحد تعیین می‌شود، لذا پایه حقوق کارگر در تهران و شهرستان یکی است. پس برای کارفرما تفاوتی نمی‌کند کجای کشور محصول خود را تولید کند، چراکه به هر صورت باید حقوق یکسانی به کارگر خود بپردازد.
هزینه زمین: قیمت مسکن در تهران بیش از ۱۰۰ برابر مسکن در ارزان‌ترین شهر کشور (در حوزه مسکن) یعنی ایلام است. به همین نسبت زمین برای تولیدکننده نیز در تهران بیش از ۱۰۰ برابر شهرستان هزینه ایجاد می‌کند.
بازار فروش: تهران به‌تنهایی ۱۶ درصد (با ۳ شهر نزدیک به خود یعنی البرز، قم و قزوین تقریباً یک‌پنجم) جمعیت کشور را دارد، دومین استان پرجمعیت کشور، خراسان رضوی است که سهم جمعیتی آن ۸ درصد است اما تراکم جمعیت در تهران ۸۹۰ و در خراسان رضوی ۸۰ است. این متغیرها نشان می‌دهد بازار مصرف در تهران، یک بازار بزرگ، متمرکز و جدی است.
هزینه حمل‌ونقل: حمل‌ونقل در دنیا ۶ درصد از قیمت محصول را تشکیل می‌دهد و در ایران ۱۲ درصد اما به دلیل یارانه پرداختی توسط دولت بر سوخت، این عدد برای صاحب کالا قابل‌توجه نیست. در واقع در ایران هزینه حمل‌ونقل زیادی به تولیدکننده بار نمی‌شود.
این هزینه‌ها نشان می‌دهد اگر کارفرما بازار فروش خود را تهران انتخاب کند (که با توجه به بازار مصرف در تهران برای عمده کارفرمایان چنین است) با وجود آنکه هزینه زمین در تهران بالاست اما به دلیل مشکلات حمل‌ونقل (و نه صرفاً هزینه حمل‌ونقل) مکان تولیدی خود را نزدیک به بازار مصرف انتخاب خواهد کرد، تبدیل ‌شدن البرز، قزوین و اراک به شهرهای صنعتی نیز نشان از همین نوع انتخاب دارد.
* تمرکززدایی از تولید اشتغال
تمرکز اشتغال در تهران، مهاجران را به تهران سرازیر کرده است. یک‌چهارم کل مهاجرت‌های کشور به تهران بوده است و یک‌دهم کل مهاجرت‌های کشور برای پیدا کردن شغل است، این یعنی تمرکززدایی اشتغال از تهران می‌تواند جلوی مهاجرت‌ها را گرفته و به تبع آن توزیع امکانات را نیز اصلاح کند.
* ایجاد بستر جدید بهینه‌سازی تولید برای کارفرما
قیمت پایین زمین در شهرستان‌ها تنها کارفرمایانی را راهی شهرستان‌ها می‌کند که سهم زمین در هزینه تولید آنان بالاست اما برای سایر کارفرمایان مؤثر نیست. در مقابل به طور متوسط ۱۰ درصد از قیمت تمام‌شده محصول را هزینه کارگر تشکیل می‌دهد، پس هزینه کارگر برای کارفرمایی که محصول کاربر تولید می‌کند، مهم است.
هم‌اکنون حداقل نرخ دستمزد برای کارگران کل کشور به‌صورت واحد توسط شورای عالی کار تعیین می‌شود، لذا برای کارفرما تفاوتی ندارد که تولید خود را در کدام استان راه‌اندازی کند. حداقل دستمزد با هدف حمایت از کارگران برای تامین معاش خانواده خود تعیین می‌شود اما از آنجا که هزینه خانوار در تهران اختلاف زیادی با سایر شهرها دارد، هزینه‌های زندگی برای تامین خانواده در شهرهای مختلف متفاوت است، لذا حداقل مزد می‌تواند به گونه‌ای تعیین شود که برای مناطقی با هزینه زندگی پایین‌تر نرخ دستمزد پایین‌تر و برای مناطقی با هزینه زندگی بالاتر نرخ دستمزد بالاتری تعیین شود؛ به این نوع از تعیین نرخ دستمزد، دستمزد منطقه‌ای گفته می‌شود. این نوع تعیین دستمزد کارفرما را تشویق خواهد کرد تولیدی خود را در مناطقی راه‌اندازی کند که نرخ دستمزد  در آنجا پایین‌تر است.
در این صورت ضمن ایجاد اشتغال در این مناطق، کارگران بومی بدون آنکه رنج مهاجرت را بکشند معیشت‌شان تامین می‌شود. از سوی دیگر تولید در این مناطق به دلیل کاهش نسبی قیمت نیروی کار باعث کاهش قیمت تمام‌شده محصول نیز می‌شود و رقابت‌پذیری محصولات تولیدی شهرستان را در برابر محصولات تولیدشده در تهران بالا می‌برد. کاهش حقوق کارگران در شهرهای ارزان‌قیمت (متناسب‌سازی درآمد و هزینه خانوار کارگران در شهرستان‌ها) مزیت تولید در شهرستان‌ها را برای کارفرما افزایش می‌دهد و باعث افزایش اشتغال و رونق تولید در شهرهای خارج از تهران و به ‌تبع آن کاهش مهاجرت به تهران خواهد شد.
***
دستمزد منطقه‌ای یا دستمزد ملی؟
لازمه‌ تصویب و اعلام یک حداقل مزد مصوب برای سراسر کشور این است که مراعات صنایع مختلف، بویژه مواردی که در آستانه تعطیلی قرار دارند یا ارزش افزوده چندانی ندارند، در نظر گرفته شود. بر این اساس حداقل مزدی که اعلام می‌شود هیچ‌گاه نتوانسته رضایت کارگران را جلب کند، زیرا مخارج زندگی در شهرها و مراکز استان‌ها به مراتب بالاتر از شهرهای کوچک و روستاهاست، بنابراین اعلام یک حداقل مزد در سراسر کشور زمینه اجحاف در حق کارگران شهری و بویژه شهرهای بزرگ را فراهم کرده است. اما در این حالت به نیروی کار روستایی و شهرهای کوچک بیشترین اجحاف می‌شود. حداقل مزد در سراسر کشور یکسان است، در حالی که هزینه تولید در شهر و روستا تفاوت چندانی ندارد. از این رو کارفرما ترجیح می‌دهد محل کار خود را در شهرها قرار دهد تا از امکانات زیرساختی و رفاهی بیشتری برخوردار باشد. در نتیجه زمینه اشتغال در روستاها به مرور از بین می‌رود و در نهایت، اجحاف اصلی که همان بیکاری یا مهاجرت اجباری به کلانشهرهاست، نصیب کارگران روستایی می‌شود. این مهاجرت اجباری علاوه بر هزینه‌هایی که برای کشور دارد، هزینه‌های غیرمادی و مادی زیادی برای خود فرد دارد. به علت بیشتر بودن عرضه نیروی کار از ظرفیت مشاغل موجود، از یک سو کارگرانِ بیکار ناچار از پذیرش دستمزدی کمتر از قانون کار هستند و از سوی دیگر برخی کارفرمایان- با پذیرش ریسک موجود- به ناچار به جای تعطیلی واحد صنعتی یا خدماتی خود، آن را به صورت غیررسمی درمی‌آورند. این مسأله غیررسمی شدن مشاغل، علاوه بر تضییع حقوق کارگر، اشکالات دیگری هم در پی دارد، از جمله:
۱- دولت نمی‌تواند نظارت درستی بر این گونه مشاغل داشته باشد و گاه چون کیفیت کالا نیز کم بوده و استانداردهای لازم را ندارد، به سلامت جامعه هم زیان می‌رساند.
۲- اگر کیفیت کالا خوب هم باشد، قابلیت رشد و توسعه را ندارد، زیرا صورت کار او غیرقانونی بوده و نمی‌تواند از تسهیلات و کمک‌های دولتی استفاده کند.
۳- کارگران این مشاغل بیمه نشده و از مزایای آن و همچنین حق بازنشستگی بی‌بهره خواهند ماند.
۴- با اینکه کارگر بنا بر دلایل مختلف خودش راضی به انجام چنین کاری شده است ولی زمینه برای شکایت او از کارفرما فراهم است. حجم انبوه این شکایات در کنار برهم زدن رابطه بین کارگر و کارفرما و پشیمان کردن کارفرما از اصل راه‌اندازی چنین شغلی، هزینه زیادی برای نهادهای اجرایی و قضایی نیز در پی دارد. مشاغل بسیاری همانند صنایع دستی وجود دارند که چون ارزش محصول آنها در بازار به اندازه‌ای نیست که بتواند حداقل مزد مصوب در سراسر کشور را تامین کند، از ابتدا اقتصادی نبوده و شکل نمی‌گیرند. حال آنکه اولا در وضعیت فعلی جامعه ما، که عرضه نیروی کار به مراتب بیشتر از عرضه فرصت‌های شغلی است، نباید حتی یک فرصت شغلی را بدون دلیل از دست داد و ثانیا این گونه مشاغل به علت سرمایه اولیه کم، می‌توانند در ایجاد فرصت‌های اشتغالی بسیار مفید واقع شوند. حال اگر قانون به صورت صحیح اجرا شود، طبعا این دسته از مشاغل در شهرهای کوچک و روستاها شکل می‌گیرند و به مرور زمان مشاغلی که مبتنی بر نیروی کار زیاد هستند و کشش اقتصادی ندارند نیز به آنجا منتقل می‌شوند. دولت نیز می‌تواند به جای اینکه عمده توان اجرایی خود را صرف آموزش نیروی انسانی آماده به کار یا ایجاد مشاغل جدید کند، توان خود را در راستای ارتقای سطح تولید، بهره‌وری و دانش فنی صنایع تولیدی به کار ببرد،‌ تا مشاغل موجود نه‌تنها به مرور از بین نروند، بلکه توسعه یابند و ظرفیت اشتغالی آنها بالاتر برود.
***
چالش تعیین حداقل حقوق؛ اشکال و  راه‌حل!
محسن زنگنه*: طبق سنوات گذشته و بر اساس یک رویه قانونی و طی ده‌ها ساعت مذاکره نمایندگان کارفرمایان و کارگران و نیز دولت، در نهایت مصوب شد حداقل حقوق کارگران در سال جاری با۲۱ درصد افزایش به رقم یک میلیون و ۸۳۵ هزار و ۴۲۶ تومان برسد.
پس از این تصمیم عده زیادی از کارشناسان و اصحاب رسانه و بعضا مسؤولان به حمایت از طبقه کارگر برخاسته‌اند و با توجه به تورم سال گذشته، این میزان افزایش را ظلم به کارگر دانسته، آن را موجب تنگ‌تر شدن معیشت این قشر از جامعه دانسته‌اند. در مقابل نیز برخی از کارفرمایان و فعالان حوزه صنعت، با توجه به وضعیت تولید در کشور و مساله کرونا، همین مقدار افزایش را نیز موجب افزایش هزینه‌های تولید و رکود بیشتر صنعت و در نتیجه تعدیل نیروی کار و افزایش بیکاری دانسته‌اند. هر دو گروه برای ادعای خود، دلایل محکم و شواهد بسیار دارند!
* اشکال کجاست؟ 
به عقیده نگارنده که هم محیط کارگری و کارفرمایی را تجربه کرده و هم کرسی اقتصاد را، اشکال در شکل و نوع قانون کار است. «قانون کاری» که از روی قوانین برخی کشورهای خاص در چندین دهه قبل نگاشته شده و بر مبنای اقتصادی غیربومی و وارداتی، در کشور ما به اجرا درآمده است.
نتیجه آن چه شده است:
– بار کردن هزینه‌های گزاف بیمه بر دوش تولید
– تنگ‌تر شدن هر ساله معیشت کارگران و افزایش فاصله طبقاتی این قشر عظیم کشور
– ناکارآمدی صندوق‌های بازنشستگی و شرکت‌های زیرمجموعه سازمان تامین اجتماعی و ورشکستگی بخش عمده‌ای از آنها
– شکل گرفتن فضاهای رانت و سودجویی برای عده‌ای خاص
– عدم تغییر محسوس در کاهش نرخ بیکاری کشور و حتی افزایش تعداد مطلق بیکاران طی این سال‌ها
پس مساله در چانه‌زنی بر سر ۵ درصد حداقل حقوق نیست، بلکه مساله فراتر از آن است. متاسفانه هم مخالفان و هم موافقان مصوبه اخیر، نظام موجود کارگری- کارفرمایی را پذیرفته‌اند و گویا هیچ راه دیگری وجود ندارد پس فقط باید بر سر درصد افزایش جدال کرد.
* راه‌حل چیست؟
راه‌حل، عبور از نظام فعلی تعیین دستمزد و خروج از مدل‌های کلیشه‌ای وارداتی است. مدل‌های موجود بر اساس مکاتب مارکسیستی یا نظام‌های لیبرالیستی موجود و ذیل مدل‌های مرسوم توسعه، تدوین و تنظیم شده است. نمی‌خواهیم آن مکاتب را به صورت صفر و یکی، مورد نقد قرار دهیم اما واقعیت آن است تا زمانی که از ذیل این تفکرات خارج نشویم، نمی‌توانیم راه‌حلی برای این تضاد منافع کارگر و کارفرما بیابیم.
فقط برای اثبات این ادعا که می‌توان به راه‌حل‌های دیگر هم فکر کرد، راه‌حل زیر را براساس مبانی و اصول اقتصاد  اسلامی عرض می‌کنم؛
شهید شاه‌آبادی در نوشته‌های خویش در باب اقتصاد اسلامی، به مدلی اشاره می‌کند که طی آن، کارگر با کارفرما یک رابطه مشارکتی را برقرار می‌کند. کارگر طی قراردادی در برابر کار انجام شده، حقوق ثابتی را دریافت می‌کند و طی همان قرارداد، کارفرما تعهد می‌کند تا در صورت افزایش سود از یک حد خاص، درصدی از آن را نیز به‌عنوان پاداش به کارگر پرداخت کند.
این امر باعث می‌شود تا؛
اولا هزینه‌های ثابت کارفرما افزایش زیادی نیابد و وی بتواند در بازار، بخوبی رقابت کند.
ثانیا کارگر را در سود حاصل که نتیجه زحمات خود وی و همکارانش بوده است، سهیم می‌گرداند و موجبات افزایش ثروت کارگر را فراهم می‌کند.
ثالثا در صورت کاهش سود یا رکود صنعت، از تعطیلی کارگاه یا تعدیل کارگران جلوگیری می‌کند.
رابعا با ایجاد یک رابطه عاطفی بین کارگر و کارفرما، موجب می‌شود تا وجدان کاری کارگران، کیفیت ارتقا و همکاری و هم‌افزایی کارگران و مدیران افزایش یابد.
علاوه بر موارد فوق، این امر موجب شفافیت هزینه‌ها و درآمدها و دفاتر مالی کارفرمایان خواهد شد و با توجه به آنکه سود تسهیم شده، به‌عنوان هزینه کارفرما منظور می‌شود، مالیات شرکت کاهش می‌یابد و فشار هزینه‌ای را بر تولید‌کننده کم می‌کند.
با این مدل، دیگر حداقل حقوق سالانه، چندان محل اختلاف نمی‌شود، چرا که کارگر می‌داند چنانچه این حداقل حقوق، کمتر از حقوق واقعی وی باشد، با کاهش هزینه‌های کارفرما، سود وی در آخر دوره افزایش می‌یابد و «حداقل حقوق» به «حقوق علی‌الحساب» تبدیل می‌شود.
و نیز شاید در این مدل بتوان تعیین همان حقوق حداقلی علی‌الحساب را نیز به اتحادیه‌های مربوط سپرد و عملا خود کارگران و کارفرمایان را در تعیین حقوق خود بیشتر شریک کرد.
علی‌ایحال تمرکز بر مدل‌های مکاتب وارداتی که سنخیتی با کرامت انسانی و اهداف متعالی اقتصاد اسلامی ندارد، می‌تواند در درازمدت مصائبی را مانند آنچه بر سر تولید، اشتغال، صندوق‌های بازنشستگی و اقتصاد ما آورده، به بار آورد.
مجلس یازدهم در گام دوم انقلاب، باید فرصت را مغتنم دانسته و با نگاهی خارج از پوسته‌های موجود، قوانین و نظامات کارگری و کارفرمایی را بر اساس مدل‌های بومی و مبانی اقتصاد اسلامی که هم کرامت انسانی کارگر و معیشت وی را مدنظر دارد و هم رونق و جهش تولید و حمایت از کارفرما را، مجدد طرح‌ریزی کرده و طرحی نو دراندازد.
*منتخب مجلس یازدهم از تربت حیدریه
***
مبانی سیاست «حداقل دستمزد منطقه‌ای»
محمدرضا عبداللهی، مسؤول بخش اقتصاد کلان مرکز پژوهش‌های مجلس در رابطه با پیشنهاد اجرای سیاست «حداقل دستمزد منطقه‌ای» گفت: حداقل دستمزد نه فقط به عنوان ابزاری برای تامین حداقل معیشت بخشی از جامعه، بلکه به عنوان ابزار سیاست اقتصادی مورد توجه است، چرا که سهم هزینه عامل تولید نقش تعیین‌کننده‌ای در هزینه تمام‌شده بسیاری از محصولات دارد. ایده حداقل دستمزد منطقه‌ای صرفا موضوع حمایتی را شامل نمی‌شود بلکه در راستای تنظیم سیاست اقتصادی برای توسعه مناطق کمترتوسعه‌یافته در نظر گرفته می‌شود. جنبه دیگر ایده «حداقل دستمزد منطقه‌ای» این است که به دلیل تفاوت هزینه‌های زندگی بویژه هزینه مسکن، حداقل دستمزد برای مناطق مختلف متناسب با سطح هزینه‌های همان منطقه تعیین می‌شود. این کارشناس مسائل اقتصادی گفت: برای اجرای این سیاست، نیازی به تعیین حداقل دستمزد متفاوت برای هر یک از استان‌های کشور نیست، چرا که یکی از اقلامی که در حداقل دستمزد وجود دارد، حق مسکن است که با توجه به تفاوت هزینه مسکن در نقاط مختلف کشور، می‌توان مقادیر متفاوتی را برای نقاط مختلف کشور در نظر گرفت.
* روش کنونی باعث ناامنی شغلی شده است
عبداللهی اظهار داشت: متاسفانه واقعیتی که اکنون وجود دارد این است که تعیین حداقل دستمزد باعث شده بخشی از نیروی کار کشور از مشاغل رسمی به غیررسمی منتقل شوند. علت این پدیده هم آن است که وقتی یک بنگاه اقتصادی ملزم به پرداخت حداقل دستمزد به کارگران رسمی می‌شود در حالی که توان پرداخت این دستمزد را ندارد، اقدام به عقد قراردادهای موقت با دستمزد پایین‌تر و بدون امتیازاتی نظیر بیمه با کارگران می‌کند. این مسأله بسیار مهم است، چرا که باعث افزایش اشتغال غیررسمی در استان‌های محروم می‌شود؛ چرا که متوسط هزینه زندگی در آن مناطق کمتر از حداقل دستمزد مصوب در کشور است. این موضوع باعث می‌شود تعداد افراد مشمول حداقل دستمزد کاهش یافته و بیشتر قراردادها به صورت موقت منعقد شود که از مزایای بیمه هم برخوردار نیستند، بنابراین اگر حداقل دستمزد به صورت منطقه‌ای و متناسب با سطح هزینه‌های هر منطقه تعیین شود، افراد بیشتری از مزایای قانون کار بویژه بیمه برخوردار می‌شوند.
* حداقل دستمزد منطقه‌ای باعث کاهش فقر می‌شود
مسؤول بخش اقتصاد کلان مرکز پژوهش‌های مجلس افزود: نکته دیگر این است که طبق برخی مطالعات، علت فقر در همه نقاط کشور یکسان نیست. مثلا بررسی‌ها نشان داده نرخ بیکاری فقرا در استان تهران بسیار کمتر از نرخ بیکاری کل استان تهران است. یعنی علت عمده فقر در تهران بیکاری نیست. در مقابل نرخ بیکاری فقرا در استان‌هایی مثل سیستان‌وبلوچستان بسیار بیشتر از نرخ بیکاری کل استان سیستان‌وبلوچستان است. این یعنی علت فقر در این استان‌ها بیکاری است. بنابراین این موضوع هم موید آن است که دستمزد منطقه‌ای می‌تواند تا حدی سطح دستمزد افراد با توان اقتصادی پایین را ارتقا دهد و از دیگر سو در استان‌هایی مثل سیستان‌وبلوچستان با کاهش مقدار حداقل دستمزد در حد هزینه‌های همان منطقه، نرخ بیکاری در آن استان را کاهش داده و از این طریق فقرزدایی کند.
انتهای پیام/mh

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

آخرین اخبار
چند رسانه ای

سیستان و بلوچستان مشکل آب دارد…

قصه آب …

چرا کارگران هپکو از رئیسی تشکر کردند؟

پدری از جنس صبر و مقاومت