دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت: ۰۸:۴۵:۳۳

مرصاد، نشانه امداد الهی برای جبهه حق است

روزهای پایانی جنگ را هر کس از نگاه خود تفسیر می کند و عملیات مرصاد از جمله عملیات هایی است که در آن می توان امداد الهی را در آن مشاهده نمود، برای این منظور به سراغ فرمانده یکی از محورهای عملیات سردار پاسدار محسن کریمی که در بین همرزمان به حاج محسن مشهور بود رفتیم.

به مناسبت عملیات مرصاد و شکست منافقین؛

مرصاد، نشانه امداد الهی برای جبهه حق است

مرصاد

نگاهی نو به عملیات مرصاد

روزهای پایانی جنگ را هر کس از نگاه خود تفسیر می کند وعملیات مرصاد از جمله عملیات هایی است که در آن می توان کمک الهی را در آن مشاهده نمود ، عملیاتی که در روزهای سخت پس از پذیرش قطعنامه، منافقین تا عمق 150 کیلومتری کشور نفوذ کردند وبه خیال خود در پی تمام کردن کار نظام اسلامی بودند اما خواست خداوند چیز دیگری بود. برای این منظور به سراغ  فرمانده یکی از محورهای عملیات سردار پاسدار محسن کریمی که در بین همرزمان به حاج محسن مشهور بود رفتیم که در یک گفتگوی صمیمی ایشان از دغدغه های امروز جامعه وهمچنین از نقش کلیدی رزمندگان استان مرکزی در این عملیات گفتند.

قبل از پرداختن به عملیات مرصاد و پایان جنگ، به عقبه ی فکری درطول جنگ می پردازیم تا بتوانیم مسائل روزهای پایانی جنگ را بهتر درک کنیم.

تضاد استکبار جهانی و نظام اسلامی

بنابر نظر حضرت امام (ره) دشمنی استکبار و آمریکا با ما دشمنی عمیقی است چون استکبار جهانی با اساس اسلام مشکل دارند. امام(ره) این دشمنی را به خوبی درک کرده بودبنابراین تضاد اساسی استکبار با تشکیل حکومت اسلامی را احساس می کرد.

برخی این نگاه و استراتژی امام را نداشتند و در حد جغرافیای ایران فکر می کردند. این گروه معتقد بودند ما فقط باید دشمن را از خاک خود بیرون کنیم و شعارشان جنگ جنگ تا پیروزی بود.

اما دیدگاه سوم نگاهش سازش و تعامل با استکبار بود و از ناتوانی و ضعف خود در مقابل دشمن حرف می زدند. اینها در پی پیروزی در یک عملیات و بعد مذاکره با دشمن بودند.

وجود دیدگاه های دوم و سوم در بین برخی مسئولان باعث شد حضرت امام جام زهررا بنوشد و به مذاکره تن دهد.

محقق شدن پیش بینی امام(ره)

امام پس از قبول قطعنامه در پیامی اعلام کرد این دشمن قابل اعتماد نیست و شما جوانان آماده باشید و بلافاصله دشمن نشان داد قابل اعتماد نیست.

دشمن احساس کرد جمهوری اسلامی با پذیرش قطعنامه در اوج ضعف قرار گرفته است، لذا عزم خود را برای یکسره کردن کار نظام اسلامی جزم کرد. این ماموریت به منافقین سپرده شد و عراق در این مدت به یکباره به همه ی جبهه های ما هجوم آورد و همه مناطقی را که در طول هشت سال از دشمن گرفته بودیم را از ما پس گرفت.

در جبهه غرب نیز با اتکا به ضعف جمهوری اسلامی منافقین را تجهیز و سازماندهی کردند، حتی برخی منافقین در زندان دست به شورش زندند. طوری برنامه ریزی شده بود که با عناصر داخلی خود مناطق را یکی پس از دیگری تصرف کنند و خود را به تهران برسانند.

می خواستند یک شبه کاری کنند که صدام در طول هشت سال نتوانسته بود انجام دهد. ادوات زرهی منافقین نو و کامل بود و برای یک عملیات سریع تجهیز شده بودند.

بعد از این یورش، حضرت امام(ره) دوباره پیام دادند که باید وجب به وجب این مناطق پس گرفته شود. جبهه ها دوباره رونق گرفت و حتی مقام معظم رهبری به عنوان رئیس جمهور  با انتشار نامه ای خطاب به مسئولین و مردم به سمت این مناطق شتافتند و طولی نکشید که پیش بینی حضرت امام(ره) در مورد عدم اعتماد به دشمن محقق شد.

امروزه  هم بحث “عدم اعتماد به دشمنان” در بیانات رهبری مشهود است اما برخی این باور را پیدا نکرده اند که جبهه حق با باطل جمع نمی شود. طبق فرمایشات حضرت امام ، جنگ ما جنگ حق و کفر است و با این باور به دشمن اعتماد نداشتند.

شرح عملیات مرصاد

ما هرچه به پایان جنگ نزدیک شدیم کشورهای غربی و شوروی از حیث تجهیزات صدام را بیشتر تجهیز می کردند، به طوری که زمین را هم برای ما مسلح کرده بودند و این کار باعث سختی هایی برای ما شد که عده ای این شرایط را تفسیر بر نبود نیرو و امکانات کرده و راه نجات را مذاکره با دشمن دانستند که حضرت امام جام زهررا نوشید و از آبروی خود نیز گذشت .

نقش لشگر71 روح الله استان مرکزی

در خرداد 67 لشگر 71 تازه شکل گرفته بود و از لشگر علی ابن ابیطالب جدا شده بود . ما در مقطعی درمنطقه حلبچه بودیم که به مریوان آمدیم تا عملیاتی در آنجا انجام دهیم ، اما به علت حمله دشمن به جنوب ، تصمیم بر اعزام ما به اهواز شد.از اراک دو گردان به فرماندهی حاج بشیر روشنی به اهواز اعزام شدند و ما هم قرار بود به اهواز اعزام شویم که شب به کرمانشاه رفتیم که مصادف شد با تهاجم منافقین به کرمانشاه ، که بعد از این تهاجم فرماندهان ارشد مستقر در قرارگاه نجف تصمیم به ماندن ما در منطقه گرفتند .

یگان های حاضر در منطقه تیپ قائم سمنان،تیپ انصارالحسین همدان ، یک عقبه ای از لشگر حضرت رسول و ما که در کرمانشاه مانده بودیم. بررسی لازم توسط فرماندهان صورت گرفته بود وبه این نتیجه رسیده بودند که این عملیات سریع می باشد و جناحین آنها چیزی نیست و متکی به جاده می باشند ومی خواهند با یک ستون نظامی با حمایت صدام و نیروهای داخلی شان خود را به تهران برسانند .

قرار بر این شد که علیه ستون وارد عمل شوند و تیپ قائم و انصار الحسین که در چارزبر بودند ستون منافقین را متوقف کردند ویک فرصتی داد تا بقیه نیروها خود را برسانند واز طرفی فرماندهان، شناسایی و سازماندهی های لازم را انجام دادند تا برای مقابله با آن برنامه ریزی کنند. مردم اسلام آباد ، نیروهای قرارگاه رمضان در گیلانغرب، عشایر به صورت متفرق مقاومت هایی از  در مقابل آنها شکل داده بودند اما آنها تا عمق نزدیکی های کرمانشاه نفوذ کرده بودند.

هلی برن لشگر 71

نقش رزمندگان استان درآن شرایط که داوطلب هلی برن شده بودند کلیدی بود و لشگر 71 روح الله به فرماندهی سردار سلیم آبادی با 8-7 گردان آماده برای هلی برن اعلام آمادگی کرد.

به علت حمله وسیع دشمن در همه ی مرزها از شلمچه تا شمال غرب کشور مورد تهاجم صدام قرار گرفته بود و پس از شناختن عمق کار که منافقین بودند، لذا فرماندهان اولویت را بر دفع حمله منافقین قرار دادند و پس از بررسی ها قرار شد لشگر71 به پشت سر دشمن هلی برن شود و بقیه یگان ها از جناحین به دشمن حمله کنند که ما موفق شدیم دو گردان از اراک که گردان علی ابن ابیطالب به فرماندهی اسماعیل شعبانی و جانشینی هادی طبائیان و گردان روح الله به فرماندهی سردار نریمانی( فرمانده لشگر بیت المقدس) و با همراهی دوستان اطلاعات وارد عمل شویم که هلی کوپتر اول شامل دوستان اطلاعات، فرمانده گردان علی ابن ابیطالب و بنده به عنوان فرمانده محور با برخی نیروها با همراهی شهید صیاد شیرازی بود که ابتدا قراربود ما در سرپل ذهاب پیاده شویم ولی چون دشمن از آن منطقه عبور کرده بود تغییراتی در نحوه عملیات ایجاد شد و قرار شد پادگان الله اکبر پیاده شویم اما در مسیر باز مکان پیاده شدن تغییر کرد و ما که با فاصله کمی از زمین از سمت چپ حرکت می کردیم در سه راه اسلام آباد پیاده شدیم .

عمده نیروهای دشمن که در چارزبر و گردنه ی حسن آباد که تا اسلام آباد متمرکز شده بودند که ما پشت سر این ستون پیاده شدیم که بلافاصله دوستان اطلاعات سه راه اسلام آباد را بستند و کمین ها شکل گرفت و هلی کوپترهای بعدی مابقی افراد گردان علی ابن ابیطالب و روح الله را رساندند که این هلی برن توسط هوانیروز کرمانشاه انجام گرفت و جنگده های نیروی هوایی ارتش 2-1 بار این ستون را بمباران کردند که هماهنگی بین این نیروها توسط شهید صیاد شیرازی انجام می گرفت .

درگیری شبانه

هلی برن که بعدازظهر انجام گرفت پس از مدتی به تاریکی شب خورد. منافقین که متوجه ما در پشت سرشان شده بودند و از طرفی تیپ قائم و انصارالحسین هم از جلو آنها را متوقف کرده بودند به سمت اسلام آباد برگشتند که درگیری ها شدید تر شد و تا صبح طول کشید که باعث تلفات سنگین دشمن شد . البته آنها توانستند برای یه مقطع کوتاهی با گرفتن 19 شهید از ما مسیر را باز کند که تعدادی از خودروها به سمت اسلام آباد فرار کردند. با این کمین عمده نیروهای منافقین در بیابان های اطراف پراکنده شدند تا از مسیرهای فرعی خود را به جایی برسانند . منافقین هم پس از اینکه دیدند جمهوری اسلامی خود را پیدا کرده و نیروها وارد عمل می شوند از اسلام آباد هم عقب نشینی کردند.

مرحله دوم عملیات

در این مرحله که تصمیم بر این بود تا ازعمق، جلوی عقب نشینی دشمن گرفته شود در این مرحله دو کار صورت گرفت که بنده قرار شد یک ستون موتوری را از سمت جاده گهوار به جاده کرند غرب برسانم و گردان قمربنی هاشم به فرماندهی برادر غریبی از منطقه ماهی دشت (جلوی چارزبر) به بالای پادگان و دشت بیونیج هلی برن شوند و جاده کرند به سمت سر پل ذهاب را ببندند و ما هم یک ستون کشی را از سر شب انجام دادیم و به کرند رساندیم که منافقین برخی موفق به فرار شدند اما بیشترشان در بیابان ها و جاده های فرعی از بین رفته و برخی دستگیر شدند

مرحله سوم

دراین مرحله  منافقین تا مرز تعقیب شدند که نه تنها منافقین منطقه را ترک کردند ، بلکه عراقی ها هم منطقه سر پل ذهاب را ترک کرده و به مرزهای خود برگشتند که در آنجا عملیات پایان پذیرفت . رزمندگان لشگر 71 روح الله تا سال 70  برای احتیاط در آن منطقه باقی ماندند.

عبرت هایی از عملیات مرصاد

پیروزی درعملیات مرصاد عنایت خداوند بود. منافقین علاوه بر ترور 17 هزار نفر در ایران، جنایتشان در حق مردم عراق هم کمتر از جنایت امروز داعش نبود در این عملیات به سزای اعمال خود رسیدند.

منافقین در حالی که می خواستند کار نظام اسلامی را یکسره کنند، کار خودشان در کمینگاه الهی با هلاکت حدود 3 هزارنفر به اتمام رسید.

شرایط جبهه رزمندگان اسلام

من به عنوان یک رزمنده در این عملیات بغض کرده بودم و می گفتم پس از 8 سال مقاومت و با این همه شهید ، جانباز و آزاده و این همه خسارت و پشتیبانی مردم ، همه چیزاز بین رفت؟ چون دشمن همه ی مناطق را دوباره پس گرفته و خیال تصرف تهران را در سر داشت و این قابل هضم نبود.

کار فرماندهان ارشد ما به جایی رسید که همه به خط مقدم جبهه آمدند. شهید صیاد، محسن رضایی به همراه سردار کوثری از جاده پل دختر خود را به منطقه رساندند یعنی فرماندهان با حداقل نیروها آمدند.

در این مقطع که فکرمی کردیم همه چیز تمام شده، 24 ساعته ورق برگشت و آنجا فهمیدیم که چیزی تمام نشده و ما داریم امتحان می شویم. این درسی بود که فهمیدیم هیچ گاه در مقابل دشمن ضعف نشان ندهیم و ابزار زیاد کارایی ندارد و آنچه که همه چیز را تغییرمی دهد توکل برخدا، ایمان و اعتقاد به این مسیر و کمک الهی وسنن الهی است .

خداوند پیروزی را شرطی کرده و به بندگان می گوید آنچه که در توان دارید بیاورید، نتیجه با من. یکبار دیگر ما این درس را از این عملیات گرفتیم. در اوج ضعف که دشمن بسیاری از جبهه ها را پس گرفته و منافقین هم با فرض تمام کردن کار نظام اسلامی تا عمق 150 کیلومتری وارد کشور شده اند و فرماندهان نظامی که با حداقل نیروها آمده بودند ولی بلافاصله همه چیز عوض شد.

امام در پذیرش قطعنامه ، آبروی خود را نیز داد

خدا در این عملیات به ما نشان داد که کسی جنگ را به نام خود تمام نکند. عده ای ادعا دارند ما با تدبیر و مذاکره جنگ را تمام کردیم اما به نظر من پایان جنگ را خدا رقم زد.

دشمن پس از مذاکره و اعلام قطعنامه دوباره حمله کرد، مردم هم که ابتدای امر نبودند و نیروهای مسلح هم که شرایطشان را توضیح دادم اما خداوند جنگ را با پیروزی جبهه حق تمام کرد و به پاس خون شهدا و اخلاص مردم و امامی بود که آبروی خود را در این مسیر هزینه کرد .

مهمترین درس عملیات مرصاد

دم مسیحایی امام که با پیام خود جبهه ها را دوباره شلوغ کرد و هرکس با هر وسیله ای خود را به منطقه رسانده بود

همه دنبال این بودند که کسانی که این همه جنایت در حق ملت خودشان انجام داده بودند را سرکوب کنند

ما سیره حضرت امام و مقام معظم رهبری را دیده ایم که در هر فرصتی محکومین را مورد عفو قرار می دهند که در آن زمان نیز بخش عمده ای ازمنافقین نیز مورد عفو قرار گرفتند، اما پس از این قضایا و عملیات مرصاد وشورش های عناصر منافقین در زندان  نشان دادند دروغ گفتند و توبه واقعی نکرده اند و خود را آماده براندازی نظام کرده بودند که حضرت امام  به عنوان یک رهبر دانا و با بصیرت دستور اعدام آنها را بر اساس موازین دینی دادند اما برخی طوری جلوه می دهند که این منافقین جنایت کار مورد ظلم واقع گرفته اند، حال آنکه جنایات آنها را که با شکنجه ، اتو و شوک های برقی ، آمپول هوا ، بمب گذاری ها ، رگبار مردم و امثالهم را بازگو نمی کنند و جای شهید و جلاد را عوض می کنند

در عملیات مرصاد مکر خداوند بر مکر منافقین غالب گشت و آنهایی که به سرنگونی نظام اسلامی بودند خود سرنگون شدند

مورد برجسته دیگر این عملیات این بود که نگاه مردم به بصیرت و آینده نگری رهبرشان قوی تر شد و اگر رهبر جامعه اسلامی چیزی را پیش بینی می کند این از روی تجربه تاریخ و کمک الهی است

مورد بعد، رونق دوباره جبهه ها بود که ما با حضور مردم دوباره توانستیم دشمن را به عقب برانیم و نهایتا سازمان بین الملل صدام را به عنوان مهاجم معرفی کرد

و اما امروز

رهبری براساس مبانی دینی مسیر انقلاب را به ما نشان می دهد و اهداف را برای ما مشخص کرده و در طول مسیر هم ما را هدایت می کند که ما نباید این شاخص را از دست بدهیم و با این شاخص می توانیم بقیه را هم بسنجیم و اگر این شاخصه خوب تبیین شود دشمنان را هم می توانیم بنا بر عملکردشان تشخیص دهیم و با آنها برخورد کنیم

دشمنان ما چند دسته اند ، گروهی رودرروی ما هستند که به آنها کفار می گوییم ،دسته ای در درون جبهه خودی اند که در ظاهر ادعای دوستی می کنند و نفوذ کرده و شروع به خرابکاری می کنند و براحتی نیز خود را آشکار نمی کنند و تنها  اگر به پایان کار برسند چهره خود را آشکار می کنند ، شناخت اینها کار ساده ای نیست که برای شناسایی ما نیاز به رصد و بعد میزان داریم که میزان هم رهبری است و باید عملکرد افراد را برحسب میزان خود بسنجیم و بعد در مورد آنها قضاوت کنیم

منافق ظاهر و باطنش یکی نیست وآن در عملکردشان مشخص می شود و کسانی هستند که در صحبت ها و سخنرانی های خود حرفی را می زنند اما در عمل راه دیگری را می رود

مثلا وقتی صحبت از اقتصاد مقاومتی می شود که رهبری 24 عنوان را ترسیم کرده اند ، مسئولی صداقت دارد که به همه ی آن عنوان ها عمل کند و شعار ندهد ، یا آسیب های اجتماعی که علت هایی دارد که یکی را می تواند بی عدالتی و تبعیض دانست ومسئولانی که در شعار و حرف خواستار رفع معضلات اجتماعی اند باید در تصمیم گیری ها و تقسیم تسهیلات و سرمایه گذاری ها و امتیازات هم اینگونه عمل کنند.

ما درمسیر اگر به تضاد برخوردیم، بایستی آن را نسبت به عملکرد دیگران برای خود مشخص کنیم که این تضاد یا براساس نا آگاهی است که این را نمی توان منافق نامید که باید مسائل برای او تبیین شود اما برخی تضاد ها بر اساس آگاهی کامل است

سخن آخر

امروز نیز رهبری بیان داشت به این دشمن اعتماد ندارد و آن را نیز به مسئولین و مردم گفته اند واینکه دشمن روزی جنگش  با ما نظامی بوده و امروز فرهنگی واقتصادی است وخداوند این را در جنگ به ما ثابت کرد که اگر شما با اعتقاد و با اخلاص در مسیر باشید ما کار را به سرانجام می رسانیم .

انتهای پیام/ح

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

آخرین اخبار
چند رسانه ای

سیستان و بلوچستان مشکل آب دارد…

قصه آب …

چرا کارگران هپکو از رئیسی تشکر کردند؟

پدری از جنس صبر و مقاومت