آن روز که ناظر بر توطئه تعویض جای شهید و جلاد، هشدار داده شد، گمانم فقط از آن رو نبود که مراقب باشیم مبادا سردار شهید مرصاد در مصاف با منافقین، مظلوم واقع شود!
آن روز که ناظر بر توطئه تعویض جای شهید و جلاد، هشدار داده شد، گمانم فقط از آن رو نبود که مراقب باشیم مبادا سردار شهید مرصاد در مصاف با منافقین، مظلوم واقع شود! هزاری هم این نامزد و آن کاندیدا با سوءاستفاده از ایام انتخابات و به طمع 4 تا رأی بیشتر از اقشار آنچنانی، حق را وارونه جلوه دهند، باز هم صیاد، صیاد است و «الله» پاسدار حرمت خون شهیدان! لذا نقشه شوم عوض کردن جای شهید و جلاد، بیش از آنکه مراقبت از «خون آسمانیها» را طلب کند، حفاظت از «خون دل زمینیها» را میطلبد! و مگر نه آنکه در روز روشن میخواهند کاری کنند که جمهوری اسلامی به خاطر محاسنش نیز شرمنده باشد؟! بله! یک وقت هست رهبر انقلاب؛ صدالبته به علت قصور و تقصیر دولت یا حالا بگو دولتها در زمینه تحقق عدالت، در حالی ابراز شرمندگی میکنند که امثال حسن روحانی را نه اراده نظام، که فیالواقع رأی مردم بر سر کار آورده! این از مسلمات یک رهبری دینی و اخلاقی و اسلامی و انسانی است؛ اگر از یاد نبریم ولایتفقیه، تنها یک رهبری سیاسی نیست! اگر ولیفقیه، فقط یک رهبر سیاسی بود، لابد میآمد وسط میدان و مثل الباقی سیاستمداران، ژست «دیدید گفتیم» میگرفت: «حالا میفهمید چرا گفتم دود رأی بد شما به چشم خودتان میرود؟!» نه اما! کمبودی هم اگر هست، اولا نخستین نفری که اظهار شرمندگی میکند، رهبری جامعه است و ثانیا عوض بروز رفتار و گفتار پوپولیستی، تا حد ممکن از دولت، حمایت همراه با هدایت میکند! «دولت» هم راستش در بهترین تعریف یعنی «رأی اکثریت ملت»! باری در متنی اینستاگرامی در وصف حضرت آقا، این عنوان را به کار بردم که ایشان «همان سید 88» است! اگر این روزها حضرت آقا پای کلیت قانونی این دولت ایستادهاند، آن روزها هم ایستاده بودند پای کلیت قانونی دولت ماضی! آن روزها بدخواهان، اینجور القا میکردند که ولیفقیه، عاشق چشم و ابروی فلانی است! و شگفتا از این طنز تاریخ که این روزها اقلا بعضی از اطرافیان همان فلان، مولای ما را عاشق چشم و ابروی رئیس این دولت میخوانند! نخیر! این همه، تنها و تنها مؤید احترام جمهوری اسلامی به «جمهور» و «جمهوری» و «رأی مردم» است، صرف نظر از آنکه آن رأی، رأی نظام هم بوده یا نبوده! این نیز گفتنی است که رهبر انقلاب به بهانه دیدن «رأی مردم» و به شهادت همان شرمندگی که نوشتم، هرگز غافل از «داد مردم» نیستند اما منش و روش ایشان، حتیالمقدور این است که اصلاح امور، از مجاری قانونی انجام شود! لذا دولت و اساسا قوای سهگانه، هم حمایت میشوند و هم بعضا تذکر سفت و سخت میشنوند که ناگفته پیداست من و شما مطلع از همه این تذکرات نیستیم! از قضا، همین حسن نظام را میخواهند عیب جمهوری اسلامی جا بزنند! همه که خب نه اما شماری از کسانی که این روزها شورای نگهبان را بابت بعضی تأییدصلاحیتها شماتت میکنند و عیب «فقدان اقتدار» برای نظام میپیچند، همان کسانی هستند که اگر مثلا سال 92 این شورا صلاحیت حسن روحانی را برای نشستن پشت رل مجریه احراز نمیکرد، عیب دیگری بر نظام متصور میبودند؛ «فقدان آزادی»! احترام به رأی مردم اما حسن نظام جمهوری اسلامی است! و حقیقتا آقا «همان سید 88» است! حضرت آقا آن روز زیر بار بدعت ابطال انتخابات نرفتند و امروز هم نمیروند! دولتی که از 92 به این طرف بر سر کار است، با همه نواقص انصافا زیاد و بعضا نوبرانهای که دارد، یک «دولت قانونی» است، لذا – تا آنجا که بشود- سخن باید از «حل کردن مشکلات» گفت، نه «منحل کردن دولت»! و البته ما در جمهوری اسلامی، بنبست نداریم! نه روزی که در رمضان و کربلای 4 دچار شکست یا حالا بگو عدمالفتح شدیم و نه حتی روز رحلت امام، نظام دچار بنبست نشد! در روزگاری که تهیه سیمخاردار، از جمله دغدغههای نظام ما در عرصه جنگ تحمیلی بود، ما دچار بنبست نشدیم؛ حالا دچار بنبست شویم که نسبت به آمریکا، دست برتر را در منطقه داریم؟! طرفه حکایت اینجاست؛ در عصر کمبود سیمخاردار نیز، ایمان و اراده و عزم و انگیزه انسان برآمده از انقلاب اسلامی تا آن حد بود که شهید علی چیتسازیان، این جمله حقیقتا گهربار را بگوید: «اگر میخواهی از سیمخاردار دشمن عبور کنی، ابتدا باید از سیمخاردار نفس بگذری!» و همین است که ما مدعی هستیم جبهه و جنگ، یک دانشگاه بود؛ «دانشگاه انسانسازی»! این هم حسن دیگر نظام جمهوری اسلامی! چرا بعضیها میخواهند این محسنات را عیب نشان دهند؟! و چرا ترویج فرهنگ شهادت را مروج خشونت میخوانند؟! آیا ما باید شرمنده باشیم بدان علت که در حد وسعمان از شهدا مینویسیم یا کسانی که حتی زیارت عاشورای سیدالشهدا را نیز دارای بار خشونتخواهی خواندند؟! پس تعویض جای شهید و جلاد، سرفهرستی است که شامل بسیاری از مفاهیم میشود! از جمله؛ معایب خواندن محاسن نظام! حاجقاسم سلیمانی، حاجحسین همدانی و شهید محسن حججی از افتخارات نظام جمهوری اسلامی هستند! شهید طهرانیمقدم نیز! شهیدان هستهای نیز! صنعت هستهای نیز! صنعت موشکی نیز! از قضا نحوه تعامل آمریکا فقط در موضوع برجام نشان داد شعار «مرگ بر آمریکا» نهتنها حق مسلم ملت ما، بلکه افتخار ملت ما نیز هست! «مرگ بر اسرائیل» که جای خود دارد! حال آیا زیبنده است هر کجا که در حوزه اجرایی و اقتصادی به مشکل برخوردیم، با این بهانه که «بهانه را از دست دشمن بگیریم» جوری عمل کنیم کأنه ما بابت سردار سلیمانی و شهید همدانی و لاله سرجدا و قهرمان موشکی و صنعت هستهای و صنعت موشکی و شعارهایی که میدهیم، شرمنده استکبار جهانی هستیم و بدهکار کاخ سفید؟! کم مانده کارمان برسد به جایی که به جای این مطالب، بنویسیم: «شرمنده آقای صدام! شهدای ما اشتباه کردند که خرمشهر را آزاد کردند و حصر آبادان را شکستند! بهانههایی بود که دست شما دادند اما شما لطف کن و ما را ببخش!» به خدا نمیدانم خنده کنم یا گریه! اما خوب میدانم که فیالمجلس، جای یک مثال است! تیم فوتبالی را فرض کنید که مهاجم نوکش به هر علتی؛ یا نداشتن شم گلزنی یا عدم تغذیه مناسب توسط هافبکها، ضعف در باز کردن دروازه حریف دارد اما عوض اصلاح این نقص و نیز ناشی از زیادهخواهی مدیران و مربیان رقیب، راضی به این خفت شود که دست گلر خود یا پای مدافعان خود را ببندد که از قضا عالی هستند در دفاع! آیا مضحک نیست که تقاص گل نزدن دولت در حوزه اقتصاد را، شهید و رزمنده سپاه قدس ما بپردازند که در مقام دفاع دارند کارشان را بخوبی انجام میدهند؟! یکی دیگر کار نمیکند یا کار خود را به درستی انجام نمیدهد؛ گیر بعضی مجالس را ببین که به کجاست! حضور ما در منطقه مقاومت، حسن جمهوری اسلامی و افتخار نظام است لیکن اگر جایی ضعف داریم، چرا این حسن را عیب بخوانیم؟! من حالا در این متن، هیچ کاری به منطق حماسی و عزتمدار حضورمان در منطقه ندارم و تنها از منظر عقل دنیایی به ماجرا نگاه میکنم! آیا به حیث اقتصادی و نیز صدالبته تلفات انسانی، کدام به صرفهتر و کمضررتر است؛ جنگیدن با حرامیان در همین خاک خودمان یا نگه داشتن دشمن در همان سنگرهای ابتدایی خودش؟! و آیا ما بابت این کار دوم، به استکبار جهانی بدهکاریم؟! یا بهانه دادیم دست او؟! من همین جا بنویسم که اساس بهانه ندادن دست دشمن و دشمندوستان، حتما مداقهای درست است! اینکه ما مراقب باشیم حتی در راه حقمان نیز جوری عمل کنیم که گزک دست دشمن ندهیم! این اما یک مساله است و معذرت میخواهم؛ باج دادن به دشمن، مسالهای دیگر! آری! ما در هر 2 حوزه حقوق بشر و تروریسم، طلبکار از آمریکا و آمریکازدهها هستیم، نه بدهکار شیاطین! آن حسابی که باید شفاف شود، حساب کمک کاخ سفید به تکفیریها و تروریستهاست، نه حساب سپاه قدس که دارد دشمن ایران را در همان سنگر ابتدایی متوقف نگه میدارد! جای بسی حیرت است! نامردان قبیله FATF در حالی که مشغول دوشیدن هر روزه آلسعود و نوچههایش هستند، خواهان شفافیت مالی سپاه قدس برای خودشان هستند که اگر در عراق و سوریه و کجا و کجا نرود و نجنگد و کمکحال آن کشورها در جهاد با حرامیان نشود، چند صباح دیگر چکمه تروریستها را مجبور است در خاک خود تحمل کند! حال سوال اینجاست: چه کسی باید حساب خودش را شفاف کند؟! آمریکایی که از 2 اقیانوس آنورتر آمده منطقه ما و هرکجا هم رفته، محصولش جنگ بوده و تفرق و ویرانی یا ما که در حال جنگ برونمرزی با دشمن خودمانیم؟! همان دشمن که حتی با وجود این جنگ عمدتا مستشاری هم، هر از گاهی حوادثی تروریستی مثل بهارستان و اهواز را میآفریند؟! آنوقت آیا ذلتبار نیست که ما تن به مصوبهای بدهیم که بانیان بیرونیاش، از تروریستها حمایت میکنند و در عین حال، حاجقاسم عزیز ما را تروریست میخوانند؟! کسی که عمری سینهاش سپر بوده علیه متجاوز و تروریست، آیا درست است ناشی از روح مستور در فلان مصوبه بهمان مجلس ما، تروریست خوانده شود؟! و مستوجب شفافیت حساب آنجا که فرماندهاش است؟! والله ضعف در فرماندهی اقتصادی است، نه فرمانده نظامی ما! و نیک اگر بنگری، این کمکاری و کجکاری دولت و مجلس است که دست دشمن، بهانه میدهد! روزهایی است که مدام فکر میکنم «جمهوری اسلامی» از آنجا که یک «نظام» است، حتی از «انقلاب اسلامی» هم مظلومتر است! بعضا به جبر روزگار و نیز خاصیت نظامهای جمهوری که اوایل متن برشمردم و بعضا به این علت که ادارههای نظام هم مظلوم گیرآوردهاند گویا جمهوری اسلامی را! «وطنامروز» و «کیهان» و چند رسانه انقلابی دیگر، در راستای دفاع از نظام- بخوانید مردم- و بدیهیترین حقوقش، تیتری در نقد مصوبه کذا میزنند و هنوز امضای قلمشان خشک نشده، بفرما دادگاه! کم مانده از هیأت نظارت بر مطبوعات بخواهیم؛ بیا خودت اصلا تیتر بزن! ما مجلسنگار یا دولتنگار و میرزابنویس که نیستیم! روزنامهنگاریم و تحلیل داریم برای خودمان که الحمدلله در موضوع موردنظر هم همان را نوشتیم که مراجع، هم قبل از این مصوبه گفتند و هم بعدش! حالا واقعا چرا باید برویم دادگاه؟! آیا ما چون حزباللهی هستیم، شامل حال حقوق بشر نمیشویم؟!
رئیس قوه خواستار اعلام جرم میشود برای روزنامهنگاری که با یک دروغ، در آن واحد، صدمه به امنیت ملی 2 کشور ایران و عراق میزند، آنهم در ماه محرم و عجبا که با گذشت نزدیک به 50 روز از این تذکر، هیچی به هیچی! بعد ما حکومتی هستیم و وابسته؛ قلم به مزد آن طرف، مستقل و وارسته! و مفتخر به پز اپوزیسیون! نازکتر از گل هم که به او بگویی، شاخکهای حقوق بشر سران کاخ سفید بنا میکند جنبیدن! بله! من گاهی بویژه در مجازستان از تقابل «ادارههای جمهوری اسلامی» با «ارادههای انقلاب اسلامی» مینویسم لیکن حق آن است که از مظلومیت جمهوری اسلامی بنویسم، آنجا که حتی ادارههای نظام هم متوجه مسائل نیستند! بر مجلس فرض است معطوف به مشکلات اقتصادی، گریبان دولت را بگیرد یا خواسته یا انشاءالله ناخواسته سپاه قدس؟! سیف یا سردار؟! اساسیترین پرسش این است: «برجام آیا تجربهای شد که به عینه بفهمیم راه گشایش اقتصادی، سازش سیاسی نیست یا نخستین پله از پلههایی است که قرار است هر روز ما را در موضع جدیدی، بدهکار کاخ سفید کند؟!» همین جا مؤکدا بگویم حضور ما در منطقه مقاومت، اتفاقا متکی به یک منطق دنیوی نیز هست! و راستش ما بابت حضورمان در منطقه، منتی بر سر هیچ کشوری نداریم! این درست که عراقیها و سوریها و لبنانیها و یمنیها و بحرینیها و کجا و کجا، عاشق حاجقاسم هستند و به پرچم کشور او- بهرغم بعضی هموطنانش!- احترام خاص میگذارند، لیکن اگر باشد من فقط ایران را ببینم، جوان فلسطینی هم آیا نمیتواند ادعا کند اگر من در کرانه باختری با اسرائیل نجنگم و لبنانی و سوری و عراقی هم در کشورهای خودشان ایضا، توی ایرانی مجبوری در داخل مرز خودت با این غده سرطانی بجنگی؟! پس منطق گردنشکستهها را نداشته باشیم! حضور سپاه قدس در منطقه، در وهله اول، کمک به دولت و مجلس و مردم خودمان است و از سر همین است که من، بیش از «مدافعان حرم» از «مدافعان حریم امن و امان ایران» در وصف رزمندگان عزیزمان مینویسم! و یاللعجب! ما بابت این نوشتهها مدام میرویم دادگاه و ستکننده رنگ لوگو با پرچم حرامیان و آنکه تیتر زد: «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد» و آن دیگری که آن دروغ زشت را درباره زوار عراقی گفت، هیچی به هیچی! و در عین حال، نظام را هم متهم میکنند به دیکتاتوری! حقا که جا دارد مایه از ادبیات حضرت آقا در دهه 60 بگذاریم و بگوییم: «محاکمه کنید ما را! ما هم شما را دعوت میکنیم به محاکمه!» و نیز این فراز جانسوز که فرمودند: «ای خدای بزرگ! تو شاهد باش…»! این همه را نوشتم اما برای این جمله!
بستن دست سپاه و سپاه قدس به لحاظ مالی یا بهعنوان مثال، بیاعتنایی ما به حزبالله لبنان و رهبر عربی آن؛ نصرالله، عملکرد دفاعی خوب ما را نیز دچار بسی مشکلات پیچیده میکند و بلکه سببساز طمع دشمن به خاکمان میشود! آنچه در روزگار امروز، نه فقط از شمار محسنات نظام که شاید مهمترین برگ برنده ماست، چرا با دست خودمان و با مصوبه خودمان، خرابش کنیم یا اقلا تضعیفش کنیم؟! بنابراین مشکل، نه از خون دل حاجقاسم است، نه از خون عماد! مشکل اقتصادی، راه حل اقتصادی دارد! و حسن مدیریت میخواهد!
اما مشکل، خون عماد نیست! مشکل را عالی تشریح کردند آقای روحانی در بهار 92 که عجیب جمله صریح و صحیحی بود: «مشکلات کشور، آنقدری که به سوءمدیریتها مربوط است، به تحریم ربطی ندارد!» آری! مشکل از قلمی نیست که ما برمیداریم؛ از قدمی است که شما برنمیدارید؛ وانگهی! عشق ما به «مقاومت» با مصوبه مجلس به دست نیامده که با مصوبه مجلس از بین برود! و قطع به یقین، ما به ثمردهی خون شهدای «الی بیتالمقدس» بهرغم همه این سنگاندازیها امیدوار میمانیم! و بیمعرفتی بعضی ادارههای نظام را، نه آنکه پای «جمهوری اسلامی» بنویسیم؛ دلیل مظلومیت مضاعف نظام میدانیم! این را نیز ای خدای بزرگ! تو شاهد باش… .
دیدگاهتان را بنویسید