فرهنگ تمثیلی از فانوس دریایی است که در دریای طوفانی و تاریک، ساحلی امن آسایش و رفاه اجتماعی را رغم می زند .
واژه آشنای فرهنگ که به گوش هر بنی بشری خورده.
فرهنگ تمثیلی از فانوس دریایی است که در دریای طوفانی و تاریک، ساحلی امن آسایش و رفاه اجتماعی را رغم می زند .
ولی سوال این است این کشتی در کدامین دریا به ورطه آب افتاده و ناخدای آن چگونه باید خدایی کند و این اجتماع نهفته در کشتی و گنج هایی که میراث گذشتگان و عزیزان را با خود حمل می کند به سلامت به پهنه آرامش ساحل امن الهی برساند ؟
ناخدایی که با خدا باشد خواهد توانست امنیت این اجتماع و هدایت به این ساحل را فراهم کند.
اما این کشتی در دریای تاریک دنیایی است و از هر سو جماعتی برای دست یازیدن و غارت آن دندان تیز میکنند .
و برای مقابله با این سودجویان باید اجتماع داخل کشتی خود را برای هر حمله ایی آماده کنند.
آری این کشتی فرهنگ ماست و مردم داخل آن مردم جامعه ما هستند.
اگر روزی مردم مایوس باشند و چشم ببندند هرگز نور فانوس دریایی را نمی بینند و اگر هم به حداقل ها خوش باشند به ساحل نمی رسند.
اما این فرهنگ عاملی خودجوش و درونی است ، کسی برای زباله انداختن در سطل زباله به شما پول نمی دهد . و حتی بالعکس کسی هم برای زباله در خیابان انداختن شمارا جریمه نمی کند ، این وابسته به توست ، تو باید خودت را آماده کنی برای پیش آمد کارهایت ، مثال زباله مثالی جامع و خوب است چون بازتاب زباله ، حشرات و موجودات موذی است.
اما بازتاب زباله فرهنگی چه بسا خطرناک تر از این زباله ها باشد ، چیزی مثل زباله اتمی که تاثیزی منفی نه در فرد بلکه در نسل به جا می گذارد.
زباله فرهنگی چیست ؟ زباله فرهنگی پسماند ذهن و افکاری است که از عقل محدود انسانی و قرین با واژه لیبرال نشأت می گیرد .
میخواهم کلام اخرم را مستقیم و شفاف بیان کنم ، عده ایی جوامع اسلامی را عقب مانده فرض می کنند تا زباله جامانده از ذهن محدود و ناقص خود را خوراک جوامع بشری و بخصوص جوامع اسلامی کنند.
مراقب باشیم ، چون سلامت جامعه در خطر است.
محمد عزیزمحمدی
دیدگاهتان را بنویسید