روزهای آخر دهه اول محرم، زنجان بودیم و بعد از عاشورا رفتیم طارم و از درّام- که از نواحی طارم باشد- راه خاکی کوهستان را آنقدر آمدیم بالا و بعد پایین تا برسیم ماسوله! پس آخر هفته، یک سفرنامه محرمی، طلب شما خوانندگان عزیز، از این قلم! فیالحال وقت نوشتن از شهدای حادثه تروریستی اخیر است و مظلومیتشان!
روزهای آخر دهه اول محرم، زنجان بودیم و بعد از عاشورا رفتیم طارم و از درّام- که از نواحی طارم باشد- راه خاکی کوهستان را آنقدر آمدیم بالا و بعد پایین تا برسیم ماسوله! پس آخر هفته، یک سفرنامه محرمی، طلب شما خوانندگان عزیز، از این قلم! فیالحال وقت نوشتن از شهدای حادثه تروریستی اخیر است و مظلومیتشان! و اساسا مظلومیت انقلاب اسلامی! به عبارتی میتوان گفت جمهوری اسلامی به عدد سالیان عمرش در «دفاعمقدس» بوده، نه فقط ۸سال! از روز اولی که این انقلاب به پیروزی رسید و به نظم و نظام رسید، همیشه درگیر توطئه و تحریم و ترور بوده! همین که در سالگرد حمله صدام با چراغ سبز استکبار جهانی و گرای سلطنتطلبها به خاک پاک وطن، باز هم متأثر از خباثت دشمن، در بیگناهترین و مظلومانهترین شکل ممکن، شهید میدهیم، استعاره از ادامه دفاعمقدس سربازان و سرداران این سرزمین است! بله! حادثه بسیار تلخ بود؛ بسیار تلخ، لیکن در لابهلای همین حادثه هم تصاویر زیبایی از جانبرکفی و شجاعت نیروهای حافظ امنیت ما به جهانیان مخابره شد! اینکه از لباسشخصیها گرفته تا سپاهیها و تا سربازان ردهپایین، چگونه دلیرانه و دلاورانه، سینه خود را مقابل گلوله حرامیان قرار دادند تا حتیالمقدور، مردم عادی کمترین میزان تلفات را داشته باشند! جاهایی بود که عقل حکم میکرد نیروی حافظ امنیت ما سینهخیز باشد اما سینه او را ستبر میدیدی و سر او را نترس! از میان این مرگآگاهان، عدهای پیشکسوت جهاد و شهادت بودند و شماری در سن و سال نسل ما! بلکه نسلهای بعد! گمانم اقلی از وجدان حکم میکند که ما در ورای این حوادث بفهمیم اگر سپاه و سپاهی، دشمن مرز و بوم خود را و مردم خود را در همان سنگرهای ابتدایی متوقف نمیکرد و سختی جنگ در بلاد عراق و شام را بر تن خود هموار نمیکرد، این اخبار شوم، اخبار هرروزه ما بود! معالاسف میبینی که زنجیرهایها یا سلبریتیها یا غربزدهها یا فلان کسک که تمام ارثش از اخلافش، خلاصه در یک نامخانوادگی میشود، دقیقا عین رسانههای دشمن بیرونی موضع میگیرند! و واقعه را در کمال وقاحت «بازی» میخوانند! و شاکی از ۲ طرف میز این بازی(!) هستند که چرا هیچ رحمی به جان بچهها و زنان نمیکنند! یعنی یکی دیدن نیروی پاسدار امنیت که شهید هم میدهد با تروریستها! و یعنی اوج رذالت! حدود ۱۰ سالی میشود و این اواخر هم بسی بیشتر که در ورای هر حادثه تلخی، جماعتی که نام بردم، بدترین و کثیفترین واکنش را از خود بیوجدانشان نشان میدهند! و دقیقا همان را میگویند و مینویسند که مرضی رضای تروریستها باشد! گویی رسانه تروریستها هستند! جوری رذیلانه، حادثه را محکوم میکنند که طرف خودمان بیشتر بخورد تا تروریستها! طرفه حکایت اینجاست؛ همان مدعیالعموم و همان دادستان و همان محکمه که مرتب بر مطالب ما ذرهبین میاندازد و مکرر ما را دادگاهی میکند و حتی در قبال متنی ۲ ساعته در فضای مجازی، برای راقم این سطور «۶ ماه حبس تعزیری» میبرد، ورودی به اباطیل این بیانصافها نمیکند! در بحث رابطه ایران و عراق و شامورتیبازیهای جماعت اما کار آنقدر بیخ پیدا کرد که قاضیالقضات از دادستان خواست «اعلام جرم» کند و شگفتا که خبری از اعلام جرم نیست بعد از گذشتن ۳ هفته! چرا؟! واقعا چرا؟! مگر نه آن است که چه از بعد اقتصادی، چه از بعد معنوی، چه از بعد صنعت توریسم و چه از بعد بیمثال اربعین که دنیا را به شکوه خود مشغول کرده، بهترین و عمیقترین و استراتژیکترین و ایدئولوژیکترین رابطه را با هم دارند ایران و عراق؟! پس چرا در قبال توطئه تفرق میان مردم و دولت ۲ کشور که خوب میدانیم ریشه بیرونی دارد و یکسرش به کاخ سفید میرسد و یک سرش به کاخ سعودیها، اینقدر باید ساکت و صامت باشد دادسرای رسانه؟! اصلا ماجرا، تذکر آیتالله آملی را میخواست؟! و یاللعجب که حتی بعد از هشدار ایشان هم هیچ خبری نیست! الغرض! تبعیض یعنی همین که ما بابت هر مطلبمان باید به عالم و آدم، جوابگو باشیم و حتی برای «خبر مرگش» هم باید دادگاهی شویم، آنوقت جماعت کذا، هر شعری را و فیالواقع هر شر و وری را تف بدهند و هیچی به هیچی! سپاهی از سویی تیر حرامیان را بخورد و از سویی تیر زخمزبان این عناصر عاری از شرف را! هم شهید شود و هم طعنه بشنود! و عجب آنکه جماعت، خود را ملیگرا و وطندوست هم میخوانند! «همدان» آیا کجاست؟! عراق یا عربستان یا همین ایران خودمان؟! سردار موسپید و روسفید ما در جبهه شام به شهادت برسد، بلکه پای دشمن به خاک کشور باز نشود و اخبار شوم، اخبار هرروزه نشود و بعد میبینی که آنجور نامردی تیتر میزنند: «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد»! آیا حاجحسین هم جبههندیده بود؟! او که حتی زمان جنگ هم سنی بیش از اغلب فرماندهان شهید دفاعمقدس داشت! اهل همدان هم بود، نه احیانا عربیزاده عراق یا عربستان! پس ملیگرایی و وطندوستی هرگز به درج یک عنوان در شناسنامه نیست! که اگر اینطور باشد، مسعود رجوی هم ایرانی است! یا آن وطنفروشانی که هم ۸۸ و هم این سالها نامه نوشتند به رؤسای جمهور آمریکا مبنی بر تحریم و تهدید بیشتر ملت ایران! من از قضا این را، هم برای سوزش بیشتر جماعت مینویسم، هم از ورای حریت که رهبر عربی حزبالله لبنان یا شهید مغنیه یا آن ادواردو آنیلی ایتالیایی که مظهر آزادگی بود یا آن جوانان عراقی که در بیت رهبری از لزوم وحدت ۲ کشور ایران و عراق، سخن گفتند یا آن مردم بصره که فتنه دودستگی را با بصیرت خود جمع کردند یا آن پرستار زن فلسطینی یا آن عرب آفریقایی که جملگی برآیند کارشان به نفع امن و امان بیشتر جهان اسلام و منجمله ایران است، حتما ملیت نزدیکتری با من ایرانی دارند و قطعا ایرانیترند تا آن چرکنویس که برداشت لوگوی روزنامه خود را با رنگ پرچم قاتلان محسن حججی ست کرد! و مگر نه آنکه حتی در دفاعمقدس هم، عراقی بود که برای ما میجنگید و ایرانی منافق بود که برای صدام! و مگر نه آنکه آنکس که صیاد را به شهادت رساند نیز ایرانی بود؟! پس ایرانی بودن به شناسنامه نیست! و در عراق هم آن عنصر که دارد زیرآب زائر ایرانی را نزد مردم کشور خودش میزند عراقی نیست! ما در «وطنامروز» در جدیدترین و صدالبته عجیبترین شکایت، حتی باید منباب پرسش درستمان از چرایی رفت و آمد حسین موسویان- که حتی پول هم از مؤسسات آمریکایی گرفت!- به کاخ سفید، روانه محکمه شویم اما بعضیها آزادند که سپاهی را حتی بعد از سینهسپرکردنش برای مردم و بلکه بعد از شهادتش، همبازی حرامیان بخوانند! واکنش عینا مرضی رضای تروریستها و بعد میبینی مدعی صلح و دوستی هم هستند! انشاءالله که میخوانی این متن را حضرات! کاش همان حساسیت معاونت حقوقی نهاد ریاستجمهوری به امثال ابتکار و مولاوردی را، برخی به خون مطهر شهیدان و خون دل این ملت شهیدپرور میداشتند! آنوقت حتم دارم که اتفاقا خود این دولتزنان باید عوض ما رهسپار دادگاه میشدند! اولا در مثل، مناقشه نیست و ثانیا «سگ فحش نیست»! شده حکایت «سنگهای بسته و سگهای باز»! طرف نوشته: «این بود آن امنیت که از آن دم میزدید؟!» بله! اگر سپاه نبود، زیر چکمه تکفیریها و در همین تهران لابد مثل شامشده خودمان، قشنگ میفهمیدی از کدام امنیت داریم حرف میزنیم! سلمنا! شما پیش از آنکه منصف و باشرف نباشید، ایرانی نیستید! دم آن عراقیها گرم که این را یک «حادثه تروریستی» خواندند و مثل بچه آدم، همدردی کردند با ما! ایرانی که نیستید اما به نظر میرسد آدمشدنتان هم محال است!
دیدگاهتان را بنویسید