یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت: ۲۲:۴۴:۳۰

فراتر از غم رحلت امام خمینی(ره) نگران آینده و سرنوشت انقلاب بودیم / انتخاب مقام معظم رهبری موجب آرامش دل‌ها شد

استاد محمدعلی عباسی متولد اراک است و بنابر علاقه شخصی بدون اینکه از پیشکسوتی آموزش ببیند کار طراحی و نقاشی را از دوران کودکی آغاز کرده است؛ گفتگوی ما با این هنرمند انقلابی را در ادامه می خوانید.

گفت و گـــو با استـــاد محمد عــلی عبــاسی، هـــنرمندِ دوران انـقــلاب و دفـــاع مقــدس

فراتر از غم رحلت امام خمینی(ره) نگران آینده و سرنوشت انقلاب بودیم / انتخاب مقام معظم رهبری موجب آرامش دل‌ها شد

فراتر از غم رحلت امام(ره) نگران آینده و سرنوشت انقلاب بودیم / انتخاب مقام معظم رهبری موجب آرامش دل‌ها شد

استاد محمدعلی عباسی متولد 1322 در محله پل برق اراک است و بنابر علاقه شخصی بدون اینکه از پیشکسوتی آموزش ببیند کار طراحی و نقاشی را از دوران کودکی آغاز کرده است. وی در حد فاصل سالهای 1339 تا 1359 اوج تحولات سیاسی اجتماعی پیش از انقلاب را از نزدیک در تهران شاهد بوده است و پس از بازگشت به اراک آثار متعددی خلق می کند که زبان حال مردم است.

گزیده ای از گفتگوی ما با این هنرمند انقلابی را در ادامه می خوانید.

 

پول تو جیبی

از دوران کودکی علاقه زیادی به طراحی و نقاشی داشتم به شکلی که پول تو جیبی روزانه خود را به جای تنقلات صرف خرید وسایل نقاشی می کردم.

اولین باری که در دوران کودکی و نوجوانی نقاشی حرفه ای را در مغازه ای در مرکز شهر اراک دیدم بیش از یک ساعت فقط به آن نگاه کردم و سپس سراغ صاحب مغازه رفتم و در مورد بوم و کاغذ و … از او پرسیدم.

تقریبا از هیچ پیشکسوتی آموزش ندیدم و کار طراحی را با تکیه بر تجربیات شخصی خودم ادامه دادم.

 

15 خرداد 42 آغاز آشنایی و همراهی با نهضت اسلامی

وقایع خرداد سال 42 را به خوبی در خاطر دارم. آن زمان در مغازه کبابی در خیابان ری تهران کار می کردم و در جریان تظاهرات و اعتراضهای مردم در آن روز مغازه را تعطیل کردیم.

صدای در گیری و شلیک گلوله ها در شهر به گوش می رسید و تنها کاری که از دستم بر می آمد کمک به مجروحین و انتقالشان به بیمارستان بود که تا شب طول کشید. استاد با بغض ادامه می دهد:  برای این کار هرگز خود را نمی‌بخشم چون با این کار آنها را تحویل رژیم داده بودیم.

پس از این ماجرا آشنایی و علاقه امثال من  به امام(ره) و نفرتم از رژیم شدت گرفت و همراهی من با نهضت امام(ره) رسما آغاز شد.

در مسجد محل ما آیت الله امامی کاشانی حضور داشتند و با هماهنگی ایشان اولین تصویر امام را در زیرزمین مسجد در ابعاد سه متر در چهار متر نقاشی کردم و زمان راهپیمایی‌ها روی دست حمل می کردیم.

مسئله انقلاب مسئله شکم نبود

برخلاف آنچه برخی تصور می کنند مسئله مردم در زمان پیش از انقلاب صرفا معیشت و مادیات نبود. چون هیچ کسی برای تحقق امور مادی و رفاهی از جانش نمی گذرد بلکه مسئله اصلی مردم که منجر به انقلاب عظیم اسلامی به رهبری امام شد دفاع از ارزشهای اعتقادی و دینی بود، ارزشهایی که برای مردم از جانشان نیز عزیزتر بود و هست.

 

دیدار یار

در اوایل انقلاب دو بار موفق شدم امام را از نزدیک زیارت کنم. اولین بار در جریان دیدار همافران در مدرسه علوی با ایشان بود و دومین بار به همراه جمعی از مهندسین در بیت ایشان در قم اتفاق افتاد.

 

بازگشت به اراک

در تهران مغازه کبابی داشتم اما با شروع جنگ تحمیلی شرایط کسب و کار و امورات زندگی باعث شد تا به اراک برگردم. تا یک سال هم دنبال کار بودم و بالاخره در شرکت هپکو به عنوان کارگر ساده مشغول شدم.

فریاد حق خواهی

آن زمان مدیر شرکت هپکو مهندسی بود که ظاهرا پشتوانه خوبی در وزارتخانه صنایع سنگین داشت و مسئولین استان هم از او حساب می بردند. آقای مدیر نه تنها کمترین توجهی به کارگران نداشت بلکه با رفتار و زبانش به کارگران توهین می کرد.

وقاحت این آقا تا حدی پیش رفت که با دهن کجی به آرمانهای انقلاب و جسارت به امام(ره) در جمع کارکنان شرکت در جوابِ خواسته های کارگران تعبیر بی ادبانه و خلاف شأنی را به جماعت کارگر نسبت داد و علنا این قشر زحمتکش را با مثال زشتی بی ارزش ترین آدمهای جامعه خطاب کرد.

هجدهمین روز کاری من بود که مراسمی به مناسبت بزرگداشت 17 شهریور با حضور همه مدیران و مهندسان و کارگران شرکت برگزار شد. من از نزدیک شاهد اتفاقات 17 شهریور بودم  و به همین بهانه درخواست کردم تا چند کلمه ای صحبت کنم.

وقتی پشت تریبون رفتم از اهداف و آرمانهای انقلاب گفتم و صریحا مدیر شرکت را مخاطب قرار دادم علاوه بر چهارصد کارگر شرکت، شور و حرارت مسئولین حاضر هم به حدی بود که با صدای تکبیرشان شیشه های سالن هم می لرزید.

 

بیم و امید آینده

وقتی تصمیم به صحبت گرفته بودم آمادگی هر برخوردی را داشتم و با خودم می گفتم روزی رسان خداست ما برای انقلاب این همه خون نداده ایم که این حرفها را بشنویم و این رفتارها را ببینیم.

اما داستان به شکل دیگری رقم خورد. بعد از ماجرای اعتراض به مدیر غیرانقلابی علاوه بر همکاران از طرف تعدادی از مسئولین استان هم مورد لطف قرار گرفتم و مدیر هپکو عوض شد و من به واحد روابط عمومی منتقل شدم.

 

زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد

اهل خودفروشی نبودم و وامدارشان نمی شدم. مدیر تغییر کرده بود اما مدیریت نه و سرانجام اعتراض برای من حکم انفصال از خدمت و اتهام به منافق بودن را به ارمغان آورد.

پس از این قضایا از طرف نهادهای مختلف انقلابی دعوت به همکاری شدم در سالهای دفاع مقدس و بعد از آن توفیق خدمت به ارزشهای انقلابی و امام(ره) و شهدا را داشتم.

 

روایت فراغ

خبر رحلت امام(ره) را از تلویزیون شنیدم و فراموش نمی‌کنم در آن روزها به همراه همسرم مثل کسی که پدر از دست داده شب و روز در خواب و بیداری گریه می کردیم و فراتر از این غم نگران آینده و سرنوشت انقلاب بودیم. خدا را شکر با انتخاب مقام معظم رهبری دلمان آرام گرفت.

طرح پوستری هم که از تشییع پیکر امام راحل کار کردم در حد فاصل سه تا چهار ماه پس از ارتحال امام(ره) بود.

 

سخن آخر

آرزوی موفقیت بیش از پیش ایران اسلامی را دارم و به نسل جوان پدرانه توصیه می کنم در راه حفظ و دفاع از جمهوری اسلامی که به بهای خون‌های شهدا و ایثارگری مردم مسلمان ایران بدست آمده است هوشیار و آزاده باشید.

برخی از آثار استاد محمد علی عباسی:

 

انتهای پیام/س

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

آخرین اخبار
چند رسانه ای

سیستان و بلوچستان مشکل آب دارد…

قصه آب …

چرا کارگران هپکو از رئیسی تشکر کردند؟

پدری از جنس صبر و مقاومت