یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت: ۱۰:۰۸:۱۷

ادعای رحیم پور‌ازغدی قابل آزمون است؟!/ استاد را اعدام کنید!

بدانید و بدانیم که گفتن و نگفتن رحیم‌پور تأثیری در واقعیت ندارد و واقعیت‌ها و چالش‌ها در حوزه فکر و عمل، از آنچه رحیم‌پور گفت، رادیکال‌تر است.

محاجه‌ای با حوزه علمیه

ادعای رحیم پور‌ازغدی قابل آزمون است؟!/ استاد را اعدام کنید!

پرویز امینی، جامعه شناس و تحلیلگر مسایل سیاسی طی یادداشتی نوشته است: نقادی رحیم‌پور درباره وضعیت نامطلوب و نامقبول حوزه علمیه و جامعه فقهی شیعی با مخالفت‌های گوناگونی روبرو شد که بخش کم اهمیت آن ناظر به یکی دو تراکت احمقانه در حاشیه برنامه بود اما از نظر محتوایی، برخی مراجع و برخی روحانیون معروف به فضلاء مثل جواد فاضل لنکرانی و سبحانی و… مخالفت‌های متفاوتی داشتند که شایسته تأمل و توجه بود.

لب کلام رحیم‌پور این بود که حوزه‌های فقهی در قم و نجف و… ناظر به مسائل واقعی و مبتلابه اجتماعی و سیاسی مثل حکومت و تمدن و… ورودی ندارند. حالا یا اساسا اعتقادی برای ورود به این مسائل ندارند یا دانایی لازم را برای مواجهه مجتهدانه با این مسائل ندارند. در مقابل، آقایان در مخالفت ادعا کرده‌اند که هم اعتقاد دارند و هم دانایی لازم را دارند و رحیم‌پور چون از حوزه بی‌اطلاع بوده است، متوجه نیست و نفهمیده یک حرفی زده است.

به نظرم این ادعا قابل آزمون است و با طرح چند مسئله واقعی و مصداقی می‌توان رحیم‌پور و امثال او را از جهالت خارج کرد:
شیعه معروف است به عدلیه و جایگاه عدالت در متون دینی منحصر به فرد و اساسا نظم سیاسی شیعی، نظمی عدالت بنیاد است. حوزه و فقه هم که سابقه هزار ساله دارد. سئوال از آقایان علما و فضلا این است آیا با این اوصاف، انتظار داشتن نظریه‌ای درباره عدالت خصوصا عدالت اجتماعی و توزیعی انتظار گزافی است؟ آیا در همه جامعه فقهی شیعی، یک کار تئوریک درباره عدالت به اندازه کار راولز در سنت لیبرالی وجود دارد؟ از لیبرال‌ترین لیبرال‌ها مثل هایک (لیبرتارین‌ها) تا کامنتارین‌هایی مثل والزر و سندل تا انواع و اقسام گرایش‌ها در چپ‌ها درباره عدالت، نظریه و نظریه‌هایی را برساخته‌اند. درحالیکه نه به اندازه شیعه عمق عدالتخواهانه داشته‌اند و نه متون درجه اولی مثل قرآن و نهج‌البلاغه و… را در اختیار داشته‌اند! انسان از خودش به عنوان شیعه علی که تجسم تئوریک و عملی عدالت است، شرمنده می‌شود که چرا ما حرف حسابی درباره عدالت نتوانسته‌ایم بزنیم؟ اگر غیر از این است بفرمایید.

تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله نائینی  در ۱۳۲۷ قمری در پاسخ به پرسش زمانه یعنی مشروطه نوشته شده است. بعد از ۱۱۰ سال، کاری در حد و اندازه کار نائینی در فقه سیاسی ما با اینکه چهل سال از تأسیس نظم سیاسی نوبنیاد ج.ا.ا گذشته است، انجام شده است؟ از این بالاتر این که همین کار نائینی چنان مهجور واقع شده است که جناب صادق زیباکلام در کتاب سنت و مدرنیته ادعا می‌کند که این کتاب که از اول به فارسی نوشته شده است، به زبان عربی است(!!!) و آنچنان کسی متعرض این مسئله نشده است که خطای زیباکلام حتی در تجدیدچاپ‌های بعدی کتاب تکرار می‌شود.

جناب آقای جوادی آملی که در فقه و فلسفه و عرفان و تفسیر، سرآمد حوزویان است، کتابی دارد به نام منزلت عقل در هندسه معرفت دینی که بعید است بتواند نظر یک دانش آموخته متوسط فلسفه علم را جلب کند! کافی است به خود کتاب و نقد کسانی که اتفاقا در همین سنت فکری هستند، مراجعه شود تا عیار این کتاب از نظر فکری و علمی روشن گردد.

اگر در ایران، سروش سروش شد، اگر ملکیان ملکیان شد، اگر جواد طباطبایی جواد طباطبایی شد و… بیش از آنکه از توانایی فکری و قدرت نظرورزی آنها ناشی باشد، از ناتوانی و بی‌سوادی و بی‌مایگی طرف مقابل بود وگرنه این آقایان به قول فوتبالی‌ها در دسته محلات علوم انسانی دنیا نیز نمی‌توانند توپ بزنند و نزده‌اند.

سطح درگیری‌ها با افکار مخالف از هگلی که تقی ارانی نمایندگی می‌کرد و راه طی شده بازرگان و راه انبیاء راه بشر حنیف‌نژاد و قبض و بسط شریعت و.. به خود هگل و کانت و هایدگر و ویتگنشتاین و هوسرل و کوهن و دورکیم و وبر و مارکس و دریدا و فوکو و لاک و هابز و… رسیده است اما صحنه از شما آقایان آنچنان خالی است که رائفی‌پورها جور کار را می‌کشند!

آیا حوزه و فقه می‌تواند در برابر این وضعیت اقتصادی کشور بعد از چهل سال از انقلاب، شانه از بار مسئولیت خالی کند؟ اگر مسئولین کشور بخواهند بر اساس مُر اسلام، اقتصاد کشور را اداره کنند، حوزه علمیه نظریه‌ای پرورده و نهادسازی‌های لازم را برای پیشنهاد دارد یا جز تکرار حرام بودن ربوی بودن اقتصاد و ربا جنگ با خداست، حرف دیگری ندارد؟

دستگاه قضایی نزدیک‌ترین عرصه حکومتی و در عین حال حداقلی‌ترین بخش به حوزه فقه است. در این چهار دهه نیز کسانی سکاندار اداره آن شده‌اند که ویژگی مهم آنها اجتهاد فقهی مصطلح در حوزه‌ها بوده است. خوب به قوه قضائیه نگاه کنید. چقدر قابل دفاع است؟
بدانید و بدانیم که گفتن و نگفتن رحیم‌پور تأثیری در واقعیت ندارد و  واقعیت‌ها و چالش‌ها در حوزه فکر و عمل، از آنچه رحیم‌پور گفت، رادیکال‌تر است. اگر با سخنانی در این حد طاقت از دست بدهید، در مواجهه با آن واقعیت رادیکال‌تر، چه خواهید کرد؟!

رحیم‌پور ازغدی را اعدام کنید!

همچنینحسین قدیانی فعال رسانه ای طی یادداشتی در صفحه شخصی خود در اینستاگرامش نوشت:
در کتاب‌خانه‌ی چوبی و بزرگ بابااکبر، هم کتاب‌های استاد مطهری بود، هم کتاب‌های دکتر شریعتی، هم کتاب‌های آل‌احمد! اوایل راهنمایی، گاهی ناخنکی به این آثار می‌زدم ولی خب! چیزی نمی‌فهمیدم، جز «داستان راستان» که قصه بود و راحت‌الهضم!
اوایل دبیرستان اما عاشق مطالعه شده بودم و بیشتر هم همین مطهری و شریعتی و جلال را می‌خواندم! چه بسیار سئوال سخت که جواب آسانش را در «خدمات متقابل اسلام و ایران» و «آری! این‌چنین است برادر» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» پیدا می‌کردم!

در همان مقطع دبیرستان، عمدتا از دعوای مطهری‌چی‌ها و شریعتیست‌ها فرار می‌کردم، چرا که اولا؛ عقلم به گنده‌گویی‌های جماعت نمی‌رسید و ثانیا؛ دلم، هم با استاد شهید بود و هم با دکتر شهیر! صدالبته به حیث «قلم» جلال چیز دیگری بود برایم، به‌خصوص پادشاه‌کار «خسی در میقات» که رسما مرا مجنون و شیفته‌ی آل‌احمد کرد! تا اینکه رفتم دانشگاه اما نه با کیف و کلاسور، که با ساک ورزشی! نه به رشته‌ام «مدیریت صنعتی» علاقه داشتم و نه تداخل ساعت‌های فوتبالم با کلاس‌ها قابل مدیریت بود! طبیعی بود که دانشجوی منظم و درس‌خوانی نبودم ولی هم‌چنان عشقم به آثار مطهری و شریعتی و جلال، پابرجا بود!

آن‌قدر که هرگز دم به تله‌ی شایگان و آشوری و سروش و شبستری و کی و کی ندهم! همان ایام با خود می‌گفتم؛ کاش روشنفکر متعهدی یا ملای فاضلی بیابم که آمیخته‌ای از مطهری و شریعتی و جلال باشد تا این‌که یک‌روز دانشگاه ما جناب ازغدی را دعوت کرد سخنرانی به مناسبت روز دانشجو گمانم! سال ۸۰ بود گمانم! حسب ساعت تمرین، من فقط می‌توانستم یک ربع از سخنان ایشان را گوش دهم ولی به خود که آمدم، دیدم نه فقط تا آخر سخنرانی را مانده‌ام بل‌که بعد از سخنرانی هم افتاده‌ام دور استاد رحیم‌پور با این سئوال که «آیا نظریه‌ی دموکراسی متعهد شریعتی، همان تئوری ولایت فقیه امام نیست؟!» پاسخ استاد را الساعه یادم نیست ولی این را خوب یادم هست که در خلال سخنان آتشین‌شان، هم فهم و شعور مطهری را می‌دیدم، هم شور و شعار شریعتی را و هم هویت و حریت جلال را!

بگذریم که بابت این استشهاد، هزینه‌ی بدی دادم و چند جلسه، نیمکت‌نشین شدم در تیم امید پاس! غرض این‌که نقد اخیر جناب رحیم‌پور به کم و کیف حوزه، امروزی شده‌ی نقدهای دیروز استاد مطهری به این نهاد است! و اصلا زیبنده نیست عالم ما، در برابر یاوه‌گویی سکولارها و روحانی‌نماها ساکت باشد اما ۴ کلمه حرف حساب یک دلسوز را این‌گونه تند جواب دهد که مشتی لیبرال ضددین، مدافع حوزه شوند برای ما!

انتهای پیام/mh

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

آخرین اخبار
چند رسانه ای

سیستان و بلوچستان مشکل آب دارد…

قصه آب …

چرا کارگران هپکو از رئیسی تشکر کردند؟

پدری از جنس صبر و مقاومت