هفتم تیر یادآور فاجعه ای تلخ در تاریخ انقلاب اسلامی است. واقعه ای بزرگ که نشانه ای عظیم در مسیر انقلاب محسوب می شود. عظمت هفتم تیر صرفا ناشی از شهادت تعدادی انسان صالح نیست که اگر چنین بود هرگز امام خمینی(ره) این گونه نمی گفت:”آنچه که من راجع به ایشان متاثرهستم، شهادت ایشان درمقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود.”
نکته جالب اینکه امام ظرف مظلومیت بهشتی را نه دنیا و جهان اسلام، بلکه ایران عنوان می کند. ایرانی که خود ایشان مردمانش را بهترین مسلمین در طی ۱۴ قرن تاریخ اسلام می داند.
چگونه است که بهشتی در بین ملت ایران مظلوم واقع می شود؟ امام (ره) تهمت های بسیار دشمنان و وابستگان آنها در داخل کشور را علت مظلومیت شهید بهشتی عنوان می کند. خوب چرا بهشتی این همه مورد تهمت واقع می شود؟ مگر او چگونه بود این همه دشمنی با او شد؟ امام تعهد زیاد به انقلاب و تاثیرگذاری بالا در انقلاب را علت کینه دشمنان داخلی و خارجی عنوان می کند.
شهید بهشتی با تلاش های علمی و مجاهدت های عملی، از حوزه های فکری و فرهنگی تا سیاسی، از مدارس علمیه قم تا مراکز بین المللی، از شورای انقلاب تا مجلس خبرگان قانون اساسی، از حزب جمهوری تا قوه قضاییه و هر جایی که تکلیف اقتضا می کرد، چنان سر از پا نشناخته برای انقلاب اسلامی تلاش می کرد که هیچ کسی نمی توانست منکر موثر بودن و قدرت بهشتی بشود. این تا جایی است که وقتی او به شهادت رسید، رسانه های آمریکایی با این تیتر از این شهادت یاد کردند که:”بولدوزر آیت الله خمینی از کار افتاد!”
کار بولدوزر هموارسازی است. اصولا برای آماده کردن زمین جهت انجام کاری مهم مانند راهسازی، زراعت یا تاسیس بنا، ابتدا باید زمین را هموار کرد و قوی ترین ابزار برای هموار سازی زمین بولدوزر است.
این تعبیر رسانه های آمریکایی به خوبی نشان می دهد که دشمن شناخت کاملی از بهشتی و نقش او در “هموارسازی مسیر ولایت” داشته است. به همین جهت بود که تلاش کردند واقعیات او را در اذهان واژگونه جلوه داده و برداشت افکار عمومی را از او تحریف کنند.
لذا جنگ رسانه ای و عملیات روانی را با ابزار تهمت و تحریف به عنوان راهکار موثر انتخاب کرده و آن گاه که دیدند چاره ای ندارند، دست به خون او و دوستانش آلودند. اما دشمن چرا هفتم تیر را برای حذف فیزیکی برگزید؟
شهید بهشتی یک نیروی تشکیلاتی محتوا محور بود که با اندیشه نظام مند اسلامی به دنبال سازماندهی نیروهای انقلاب اسلامی یا همان جبهه سازی بود، لذا تلاش دشمن در مقابل او و یاران انقلاب، صرفا به ایجاد چند شایعه و اتهام محدود نبود. دشمن یک جنگ روانی، تبلیغاتی و رسانه ای مبتنی بر تشکیلات و برآمده از یک جریان فکری را سامان داد تا مانع حرکت جامعه در مسیر انقلاب شوند.
این تشکیلات دست نشانده در داخل، دارای دو بخش بود. یک بخش آن منافقین بودند که تلاش داشتند خود را از خلق و مردمی جلوه دهند و بخش دیگر این جریان، شامل نفوذی های درون حکومت و مسئولین وابسته مانند بنی صدر بود.
تقابل عمیق جریان مومن انقلابی با جریان غیرانقلابی و ضدانقلاب از ابتدای نهضت روح الله بوده و هست، اما در هفتم تیر خود را به طور کامل آشکار و حقانیت جریان مومن انقلابی را با خون شهدای مظلوم آن ثابت کرد. تقابلی که شهید مظلوم انقلاب در نامه محرمانه ۲۲ اسفند ۱۳۵۸ خود به امام(ره) به زیبایی و ظرافت آن را تشریح می کند، تقابلی که هنوز هم هست و ندای بهشتی به گوش می رسد که: “در ماههای اخیر صدای پای آمریکای توطئهگر و همدستان و همداستانان او گستردهتر از پیش شنیده میشود” و ” اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا میکند، نه مشکلات موجود دینی و فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی این مردم رنجدیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل میشود، و نه میتوان برای آینده طرحهای اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل آورد” و “رشد کمی و کیفی دارندگان بینش اول بهلطف الهی به آن درجه رسیده است که نهادهای لشکری و کشوری بهوسیله صاحبان این نوع بینش اداره شوند و اداره جمهوری اسلامی بر پایه یک بینش استوار گردد”
دیدگاهتان را بنویسید